مرتضی جعفرزاده

شاید عاشقشم

شاید عاشقشم

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۲۸ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

ﺍﻭﻟﺶ ﺫﻭﻕ ﺩﺍﺭﯼ

 ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ

 ﺯﻧﮓ ﻫﺎ ﺟﺎﺷﻮ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺭﺯﺷﺖ ﻣﯿﺪﻩ

 ﺳﺤﺮ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺩﺭ ﻓﮑﺮﺷﯽ

 ﺍﺯ ۱ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺩﯾﺮ ﺟﻮﺍﺑﺘﻮ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺳﺘﻮﻩ ﻣﯿﺎﯼ

 ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺍﺭﺯﻭﺗﻪ

 ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﻫﺮ ﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﺶ ﮐﻨﯽ

 ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺮﻣﺘﺮﯾﻦ ﺍﻏﻮﺵ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ

 ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﻮﺩﻧﺶ ﺭﻭ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﯽ

 ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺟﺎﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﯿﺪﻩ

 ﻋﺸﻖ ﺟﺎﺵ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻋﺎﺩﺕ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﻣﯿﺪﻩ

 ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ

 ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﯽ

 ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﺯﺍﺭﺕ ﺑﺪﻩ

 ﺑﺎ ﺩﯾﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﺑﺪ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ

 با توهین هاش

 با زیر سوال بردن شخصیت و افکارت

 در خواست های بیجا

 ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﯼ

 ﺑﻌﺪ ﺑﮕﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﻣﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺳﺎﺯﺵ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ

 ﺑﺬﺍﺭﻩ ﻭ ﺑﺮﻩ

 ﺗﻮ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﺖ ﻭ ﻋﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﻤﯿﺸﻪ

 ﺩﺍﺭﯼ ﻟﻪ ﻣﯿﺸﯽ

 ﻣﺎ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺿﺪ ﺿﺮﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ

 ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺷﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﺖ

 ﺍﻭﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺭﻭﺡ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ

 ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯼ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۵
مرتضی جعفرزاده

عاشق یکی شدم مهربون تر از توئه
بعضی وقتا مثه خودت لای حرفام می دوئه
آره اون همونیه که می خواستم همیشه
اگه یه روز نبینتم دو تا چشاش بارونیه
عاشق یکی شدم نگو از لجبازیه
این دفه دروغ نمی گم این حسم واقعیه
هر شب با هم دیگه
میشیم یه عالمه مست
قول داده که مثه تو نباشه
گفته که تا آخرش هست
قلبت ماله منه

بگو اینو داد بزن که

همه بدونن چه فرشته ای همراه منه

قلبت ماله منه
باز شبامو مهتابی کن
تا همه ببیننو شک نکنن به ماه بودنت

عاشق یکی شدم چون تو عاشق نبودی
چون با این دل بیچارم صاف و صادق نبودی
عاشق یکی شدم می گی از تنهاییه
مثه تو دو رو نمیشه این عشقش واقعیه
تو الان کجای راهی
تو دستات تو دسته کیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۴
مرتضی جعفرزاده

ﺍﻭ " ﻣــﺮﺩ " ﺍﺳﺖ

ﺩستهایش ﺍﺯ ﺗﻮ زبرتر ﻭ ﭘﻬﻦ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ…
ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺗﻪ ﺭﯾﺸﻰ ﺩﺍﺭﺩ…
ﺟـﺎﻯﹺ ﮔﺮﯾــﻪ ﮐﺮﺩﻥ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ میشود…
ﺍﻭ ﺑﺎ ﻫﻤــﺎﻥ ﺩستهای ﺯﺑﺮﺵ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
و ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺻﺎﻑ ﻭ ﻧﺎﻣﻼﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ می بوسد ﻭ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﺸﻮﻯ…
به او سخت نگیر..!
او را خراب نکن..!
ﺍﻭ ﺭﺍ "ﻧﺎﻣــــﺮﺩ" ﻧﺨﻮﺍﻥ..!
ﺁﻧﻘﺪﺭ او را با ﭘﻮﻝ ﻭ ﺛــﺮﻭﺗﺶ اندازه نزن..!
ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧــــﺦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺪﻭﺯﺩ…
ﻓﻘــــﻂ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺭﻭﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﺑﺮﯾﺰﺩ .آن مردی که صحبتش را میکنم، خیلی تنهاتر از زن است..!
ﻻﮎ ﺑﻪ ﻧﺎخنهایش ﻧﻤﯿﺰند ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﻟﺶ یک ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪ، ﺩست هایش را ﺑﺎﺯ کند، ﻧﺎخنهایش را ﻧﮕﺎﻩ کند ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺷﺶ ﺑﯿﺎید..!
ﻣﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺑﯽ ﮐﹷـﺴﯽ هایش ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ کند ﻭ ﺍینطوری با همه ی دنیا لج کند..!
ﻣﺮﺩ نمیتواند ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ، به دوستش زنگ بزند، یک دل سیر گریه کند و سبک شود
ﻣﺮﺩ، ﺩﺭﺩﻫﺎیش را ﺍﺷﮏ نمی کند، فرو می ریزد در قلبی که به وسعت دریاست…
یک ﻭقت هایی،
یک ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ،
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ:
"میم" مثل " مرد "♥M♥

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۳
مرتضی جعفرزاده

مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــــا اســـمشــــو وقتــــی میشنــــوی داغ دلتـــــ تـــــازه میشــــه…

مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امــــا تــــا بهـــش فکــــر میکنـــی اشـــک تـــوی چشمـــات جمــع میشــــه…

مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا در تنهــــایی همـــش بــــاهـــاش حـــرفـــ میـــزنـــی…

مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ ولـــی بعضی اوقـــات دستتــــ میـــره رو شمـــارش کــه زنگــــ بـــزنـــی…نـــزنـــی…بـــزنـــی…نـــزنـــی…!

مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا دلتـــــ میخــــواد بـــازم بهـــش فکــــر کنــــی…

مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امــــا دلتـــــ واســـه صـــداش و خنــــده هــــاش حتی دعــواهــاتـــون لـکــــ زده…

مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا شبـــا تــــا صبـــح خوابـتــــ نمیبـــــره… بــــاخودتــــ میـــگی یــنــی داره چیکــــارمیکـــنه؟…

مــیــــگی مهـــــم نیستــــــــ امـــا میـــدونـــی چقـــدرررر مهمـــه!!!

میـــدونـــی خیــلــی دوســش داری پـــس نگـــو مهـــم نیستـــ! بگــــو مهمــــه امــــا نیستـــــ…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۲
مرتضی جعفرزاده

صدام کن

اگه یه روزی چشمات پر از اشک شد و دنبال یه شونه گشتی که گریه کنی
صدام کن
بهت قول نمی دم که ساکتت کنم منم پا به پات گریه می کنم
صدام کن
اگه دنبال مجسمه سکوت می گشی تا سرش داد بزنی
صدام کن
قول میدم ساکت بمونم
صدام کن
اگه دنبال یه همدرد گشتی تا باهات همراهی کنه
صدام کن
من همیشه همراه تو ام
صدام کن
اگه ………..
نه دیگه دنبال بهونه نگرد که صدام کنی
فقط صدام کن
صدام کن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۱
مرتضی جعفرزاده

این پسرا خیلی تکن

یه پسرایی هستن که . . .

شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک

ابروهاشون فابریک خودشونه

همونایی که نه لکسوز دارن نه کمـری…

اما مـرام دارن

چشمشون همه جا کار نمی کنه و دنبال موی بلوند و چشم آبی نیست

پُــــز نمیـــــــدن

پاتوق شون مهمونی و شیشه و انواع مشروبی جات نیست

آره رفیـق . . .

اونایی که تکیه کلامشون معرفته

بی ریا، با خدا، مهـربون و با مسئولیتن

آدم میتــونه بهشون تکیه کنه

کنارشـون آرامش داری

کنـارش باشی یا نباشی حواسش به بقیه دخترا نیست و آدم ها رو مثل

هـم نمی بینن

غیرتین و ناموس مردمو مثل ناموس خودشون میدونن

این جور پسرا خیلی مـردن

خیلی تکن، خیلی خاصن …

خیلی شوخن و جنگولکـ بازی در میـارن ولی احساس شون قویه

آه که بکشن خدا دنیا رو واسشون زیر و رو میکنه . . .

نزارید پس اه بکشن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۱۰
مرتضی جعفرزاده

چشمام اشکاتو میدید

قلبم درداتو فهمید

اما…..

دلم لرزید بدون ایمکه بخوام

نمیونی تنهایی چقد سخته نیستی تووووووو

بعد اون روز دلم یه روز خوش ندید

شدم یه ادم تنها یه افسرده شدید

میدونم شاید دیگ دلت واسه من نمیسوزه

دوست دارم دوست دارم دوست دارم هنوزم ک هنوزه

……………………………………

دلم برات خیلی تنگ شده …. تنگ شدهه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۶
مرتضی جعفرزاده

شب از نگاه پنجره زل زده

به من که روی تخت افتاده ام

همین منی که بعد از افسردگی

به زندگی دوباره دل داده ام

 نسیم پرده را تکان میدهد

و پلک پنجره به هم میخورد

دوباره چشم آسمان گریه کرد

به شیشه اشک های نم میخورد

 مدام با خودم جدل داشتم

چرا خدا مرا خراب ِ تو خواست؟!!!؟

بیا درون سینه ام را ببین

چه آتشی ز تو میانم به پاست

 چرا تو روی تخت من نیستی؟

که مثل این پتو بگیرم بغل

دلم گرفته پس کجایی گلم؟

شبی به خواب من بیا لا اقل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۳
مرتضی جعفرزاده