مرتضی جعفرزاده

شاید عاشقشم

شاید عاشقشم

پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

دیوونتم همینو بس

یه ثانیه نگاه تو چشم تو بسه برام

یه ثانیه دیگه میمونی تو خاطره هام

تو مثه زندگی خوبی برام از تو نفس میخوام

یه ثانیه نباشی تو جلو چشام غمه

یه ثانیه که همه زندگیه آدمه

همه ی عمر اگه باشی کمه کی اینو میفهمه

هوایت عشقت اومده هوایه قلبه من بده

یه حالته عجیبیه دلم دوباره پر زده

یه ثانیه یه هم نفس نفس همین یه ثانیست

دلم میخواد داد بزنم دیوونتم همینو بس

شعر آهنگ جدید میثم ابراهیمی یه ثانیه

بدونه تو همه دیگه منو پس میزنن

به غیر تو همه ی آدما بدن با من

تو به من حرفایه تازه بزن قلبه منو نشکن

یه ثانیه اگه عوض بشی من میمیرم

یه ثانیه یه دفعه دست تو رو میگیرم

از پیشه تو که جایی نمیرم از همه دلگیرم

هوایت عشقت اومده هوایه قلبه من بده

یه حالته عجیبیه دلم دوباره پر زده

یه ثانیه یه هم نفس نفس همین یه ثانیست

دلم میخواد داد بزنم دیوونتم همینو بس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۱۴:۱۵
مرتضی جعفرزاده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۶
مرتضی جعفرزاده


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۵
مرتضی جعفرزاده



بی دل و خستـه در ایـن  شهرم  و  دلداری  نیست

غم دل با  که  توان  گفت  که  غمـخواری  نیست

شب به  بالین  من  خسته  به  غیـر از غـم دوست

ز آشنـایـان  کهــن  یــار  و  پــرستــاری  نیســت

یا رب این شهر چه شهری است که صد یوسف دل

بـه  کلافــی  بفــروشیــم  و  خـریــداری  نیســت

فکر  بهبـود  خود  ای  دل  بکـن  از  جای  دگـر

کـانـدر  ایـن  شهــر  طبیـب  دل  بیمـاری  نیسـت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۸
مرتضی جعفرزاده


دلم بشکنه حرفی نیست ... حقیقت رو ازت میخوام

بهم راحت بگو میری حالا که سرده رویاهام

نمیدونم کجابود که دلت رو دادی دست اون

خودت خورشید شدی بی من منم دلتنگی بارون

یه بار فکر منم کن که ... دلم داغونه داغونه ...

تو میری عاقبت با اون که دستام خالی می مونه

دلم بشکنه حرفی نیست فقط کاش لایقت باشه

میرم از قلب تو بیرون که عشقش تو دلت جاشه . . .

دلم بشکنه حرفی نیست ... اگه تو یار و همراه شی

ولی میشد بمونی و کمی هم عاشقم

همه فکرش شده چشمات گاهی دستاتو میگیره

یه وقت تنهاش نزاری که مثل من میشه میمیره دلم بشکنه حرفی نیست

...... فقط کاش لایقت باشه میرم از قلب تو بیرون که عشقش تو دلت جاشه ...!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۷
مرتضی جعفرزاده


بیشتر از آنچه که تصور میکنی دوستت دارم و

بیشتر از آنچه باور داری عاشق توهستم
بیشتر از هر عشقی بر تو عاشقم و بیشتر از هر دیوانه ای مجنون تو هستم.
عزیزم من محتاج تو هستم و بدون تو زندگی برایم مفهومی

جز تاریکی و سیاهی ندارد!
دوستت دارم چونکه میدانم تو نیز مرا دوست میداری ،

دوستت دارم چونکه مرا باور داری و مرا لایق آن قلب پر از محبتت میدانی!
تنها آرزویم این است که تا آخرین لحظه زندگی ام در کنارتو باشم

و جز این از خدای خویش هیچ آرزویی را ندارم
عزیزم این قلب کوچک و شکسته و پر از عشق من تنها هدیه ای است

از طرف من به تو!
از تمام دنیا تنها همین قلب کوچک را دارم ، همین و بس!
عزیزم تا پایان با تو می مانم چونکه تنها تو هستی که

معنای واقعی عشق را به من ابراز کردی و آموختی!
آموختی که عشق یعنی تا پایان زندگی ماندن و تا پایان زندگی دوست داشتن!
عزیزم به جز تو کسی برای من دوست داشتنی نیست و

به جز تو کسی لایق این قلب بی طاقت من نیست
هر جای دنیا که هستی بدان که در این دنیای بزرگ

کسی هست که عاشق و دیوانه تو می باشد !
هر جای دنیا که هستی بدان که من به انتظار تو می مانم تا تو را ببینم و

در آغوش خود بفشارم!
عزیزم دنیا خیلی بزرگ است ، این دنیا پر از عاشق و معشوق است ،

پر از لیلی و مجنون است، اما همه عاشقان یک سو ،

و من و تو نیز یک سوی دیگریم!
عزیزم تو دومین قبله عبادت منی و در همه لحظه ها بعد از خدا

تو را عبادت میکنم!

عزیزم بدون تو ،جایی در این دنیای بزرگ ندارم ،

و تنهاتر از من دیگر تنهایی نیست!
تو همان دنیای منی عزیزم ، به هر زیبایی های این دنیا که

می نگرم تو را میبینم .
دوستت دارم عزیزم خیلی دوستت دارم ،

آنقدر دوستت دارم که دیگر هیچگونه جای ابرازی برای آن نیست!
مستم از این عشق تو ، و پریشانم از غصه های تو و گریانم از اشکهای تو!
با تو پر از امیدم ، و رنگ خوشبختی را خوش رنگ از گذشته می بینم
با تو قلب من خوشبخت ترین قلب دنیاست ، با تو این دنیا برایم همان بهشت است!
عزیزم دوستت دارم … چون که در میان اینهمه عاشقان تو

توانستی بمانی با قلبم ، بسازی با احساسم و درک کنی زندگی ام را !
عزیزم دوستت دارم… چون که این قلب کوچک و پر از عشق مرا

در قلبت طلسم کرده ای و نگذاشتی هیچ کس دیگر قلب مرا از تو بگیرد !
اینبار با فریاد ، با چشمهای گریان ، با قلبی عاشق ،

با اراده و با احساسی پرا از دوست داشتن میگویم که

دوستت دارم تا همه عاشقان فریاد مرا بشنوند و

به من بنگرند و شرمنده شوند!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۵
مرتضی جعفرزاده


مرد جوانی ، از دانشکده فارغ التحصیل شد . ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی ، پشت شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود . مرد جوان ، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد . او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد .

بلأخره روز فارغ التحصیلی فرارسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند و به او گفت : من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری دردنیا دوست دارم . سپس یک جعبه به دست او داد . پسر ، کنجکاو ولی ناامید ، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا ، که روی آن نام او طلاکوب شده بود ، یافت .

با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت : با تمام مال و دارایی که داری ، یک انجیل به من میدهی؟

کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد .

سالها گذشت و مرد جوان در کار وتجارت موفق شد . خانه زیبایی داشت و خانواده ای فوق العاده . یک روز به این فکر افتاد که پدرش ، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند . از روز فارغ التحصیلی دیگر او را ندیده بود . اما قبل از اینکه اقدامی بکند ، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر ، تمام اموال خود را به او بخشیده است . بنابراین لازم بود فوراً خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید .

هنگامی که به خانه پدر رسید ، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد . اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان انجیل قدیمی را باز یافت . در حالیکه اشک می ریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و کلید یک ماشین را پشت جلد آن پیدا کرد . در کنار آن ، یک برچسب با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت ، وجود داشت . روی برچسب تاریخ روز فارغ التحصیلی اش بود و روی آن نوشته شده بود : تمام مبلغ پرداخت شده است .

چند بار در زندگی دعای خیر فرشتگان و جواب مناجاتهایمان را از دست داده ایم فقط برای اینکه به آن صورتی که انتظار داریم رخ نداده اند ... ؟؟؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۴
مرتضی جعفرزاده

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

 

یکی از عالی ترین کتاب های که برکات و آثار دعا برای تعجیل فرج و تکالیف را در عصر غیبت آن بزرگوار گرد آورده است، کتاب شربف مکیال المکارم فی فوائد الدعا لقائم علیه السلام است.
در جلد اول این کتاب ، برای دعا جهت تعجیل فرج امام زمان (ع) ، 102 فایده و اثر بر شمرده است. 
من در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنم :

 

دعا....

- بهترین و محبوب ترین اعمال نزد خداوند و مایه ی خرسندی پروردگار متعال و رسول خدا (ص)است.
- رستگاری به شفاعت پیامبر گرامی (ص) و امام زمان ارواحنا فداه را به دنبال دارد .
- موجب اجابت دعا و دفع بلا و عقوبت و نزول نعمت و وسعت روزی است.
- مایه نایل شدن به دیدار دل آرای آن حضرت در بیداری یا خواب است.
- وفا به عهد و پیمان الهی و ادای اجر رسالت نبی اکرم (ص) است.
- تعظیم و اجابت دعوت خداوند متعال و رسول الله (ص) است.
- باعث آمرزش گناهان و تبدیل سیئات به حسنات است.
- باعث زیاد شدن نور ولایت امام زمان (ع)در دل است.
- سبب بازگشت و رجعت به دنیا در زمان ظهور است.
- ایمنی از عذاب و عقوبت آخرت راموجب می شود.
- در حکم یاری خداوند متعال است.
- مایه ی طول عمر می شود.

هر که برای امام زمانش دعاکند امام زمان نیز مطقابلا درحق او دعا میکندو...خوشا به حال کسی که امام زمانش در حقش دعا کند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۱۸
مرتضی جعفرزاده


یک سال گذشت ...


 خیالت تخت


 یک روز


 دقیقا نمی دانم کدام روز


 اما شاید روزی حوالی تمام شدن دنیا


 آنجا که مطمئن شوم


 بعد از من


 کسی تو را نخواهد داشت


 از دلتنگی که هیچوقت عادت نبود


 از دوست داشتنی که بند نیامد


 از احساسی که حبس شد پشت نگاهم


 و چشمهایت ...که هیچوقت گذرشان به من نخورد !


 از پشتم که خمیده شد زیر بار این همه تنهایی


 از دستانم که لرزیدند پشت نوشتن حرفهایم


 از اشکهایم که چه گرم بودن وقت سرد بودنت


 از نگرانی ام پشت جواب ندادن هایت


 و بدتر از آن  ... نبودنهایت


 از آن آدم ضعیفی که ساخت از من ، غرورت ...


 یک روز


 قبل از دیر شدن


 قبل از انتها


 قبل از ، از دست رفتنم


 حرفها دارم برایت ...

 

هــــــی به همین سادگی یک سال  گذشت

 

پنجشنبه میشه روزی که بهم رسیدیم

 

اسمشو گذاشتم روز مـــــــــــــنـــــ

 

روز مــــــــن مبارکــــــــ عشقم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۸
مرتضی جعفرزاده


تنهایی یعنی
شانه ای باشد و اما...
دست های تو
پناه اشک هایت شود‎
بـــــــــ*اران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۷
مرتضی جعفرزاده

خدایا !
خدایا چگونه تو را بخوانم درحالی که من، من هستم
(با این همه گناه ومعصیت)
و چگونه از رحمت تو نا امید شوم درحالی که تو، تو هستی
(با آن همه لطف ورحمت)
خدایا تو آنچنانی که من می خواهم
مرا نیز چنان کن که تومی خواهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۷
مرتضی جعفرزاده


دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــ

 

ــ

(تقدیم به عزیز ترینم)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۲
مرتضی جعفرزاده


پیامبر عزیز اسلام (صل الله علیه واله) می فرمایند:

خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند و پیش  از قیامش به او اقتدار نماید .دوست اورادوست بدارد و از دشمن وی بیزاری جوید و ولایت امامان هدایتگر پیش از او را نیز بپذیرد.اینان دوستان من و مورد علاقه و محبت من و گرامیترین امت من در نزد من هستند.

  بحار الانوار،ج52،ص129،غیبت طوسی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۲
مرتضی جعفرزاده

امام صادق (علیه السلام)می فرمایند :

هر کس دوست دارد از یاران حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه)باشد پس منتظر ظهور او باشد و اگر به راستی منتظر ظهور آن حضرت است به پرهیزکاری واخلاق نیکورفتار نماید .و چنانکه این شخص پیش از قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه)بمیرد پاداش کسی را دارد که حضرت را درک می نماید.

   بحار الانوار ،ج52،ص 140/غیبت نعمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۱
مرتضی جعفرزاده


وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۸
مرتضی جعفرزاده


سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!

گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !

تو فقط ماه من بمون و باش !

ماه من !

مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۸
مرتضی جعفرزاده

چرا گریه کنم وقتی باران ابهت اشکهایم را پاک کرد و سرخی گونه هایم را به حساب روزگار ریخت.

چرا گریه کنم وقتی او بغض عروسکی دارد و همیشه این منم که باید قطره قطره بمیرم.

چرا گریه کنم وقتی بر بلندی این ساده زیستن زیر پا له شده ام.

چرا گریه کنم وقتی باد بوی گریه دارد و برگ بوی مرگ.

چرا گریه کنم وقتی عاشق شدن را بلد نیستم تا به حرمت اندک سهمم از تو اشک بریزم.

چرا گریه کنم وقتی تبسم نگاهت زیبا تر است………

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۷
مرتضی جعفرزاده

میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”
وقتی یه سنگو تودریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه
وبرای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
وسعی می کنم مثل دریا باشم
فراموش کنم سن… که به دلم زدن
با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۷
مرتضی جعفرزاده

کسی را می‌خواهم، نمی‌یابمش

می‌سازمش روی تصویر تو

و تو با یک کلمه فرو می‌ریزی‌اش

تو هم کسی می‌خواهی، نمی‌یابیش

می‌سازی‌اش روی تصویر من

و من نیز با یک کلمه …

اصلا بیا چیز دیگری نسازیم

و تن به زیبایی ابهام بسپاریم

فراموش شویم در آن‌چه هست

روی چمن‌های هم دراز بکشیم

به نیلوفرهامان فرصت پیچش بدهیم

بگذار دست‌هایم در آغوش راز شناور شوند

رویای عشق در همین حوالی مبهم درد است شاید!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۶
مرتضی جعفرزاده

خواب و خیالنازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد

آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۴
مرتضی جعفرزاده